موسی جنپو، بازیکن مدنظر پرسپولیس کیست؟ + سوابق تیم ها رونمایی استقلال از خرید جدید| سحرخیزان به جمع آبی‌پوشان پیوست+ رزومه رئیس فدراسیون کشتی: پول سپاهان و ذوب‌آهن را دولت می‌دهد که شرعی نیست! | باشگاه حرفه‌ای یعنی تراکتور! + فیلم نامزدهای توپ طلای ۲۰۲۵ معرفی شدند + اسامی آیا خرید آلوز برای سپاهان دردسرساز می‌شود؟| تراکتور به دنبال مدل محرومیت بیرانوند دعوای بارسلونا و ترشتگن به اوج رسید! تعجب حسینی از عملکرد ضعیف پرسپولیس هاشمیان توان نیمکت‌نشین‌کردن رفیعی را ندارد عالیشاه دیگر نمی‌خواهد کاپیتان پرسپولیس باشد ریکاردو آلوز، ستاره تراکتور به سپاهان پیوست ویدئو | رئیس فدراسیون فوتبال: بیرانوند از بازی های ملی محروم است امضای تفاهم‌نامه‌ای بین استانداری خراسان رضوی، شهرداری مشهد و فدراسیون کشتی | خانه کشتی در اختیار فدراسیون قرار گرفت استاندار خراسان رضوی: شهرداری و شورای شهر مشهد سهم خود را در ورزش ادا کردند | وظیفه داریم از همه ظرفیت‌ها برای رضایت مردم استفاده کنیم رئیس فدراسیون کشتی: درباره کشتی مشهد غصه داشتم | شهرداری و شورای شهر مشهد در ورزش کار جهادی می‌کنند ورزش خراسان رضوی در برزخ بلاتکلیفی؛ وقتی تصمیم‌گیری قربانی بی‌تدبیری می‌شود مسابقه دوستانه فوتبال بین پیشکسوتان ارتش جمهوری اسلامی و اصحاب رسانه در مشهد برگزار شد + فیلم دورسون حرف آخر را زد: پول بدهید تا از پرسپولیس بروم! پرسپولیس صاحب کاشته‌زن جدید شد عدم اعتقاد هاشمیان به دو خرید درویش
سرخط خبرها

یک قاب، یک خاطره؛ به روایت استاد قاسم زردکانلو | قسمت ششم

  • کد خبر: ۳۰۹۰۱۲
  • ۱۶ دی ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۶
یک قاب، یک خاطره؛ به روایت استاد قاسم زردکانلو | قسمت ششم
روزگاری ورزشگاه پیر تختی و سالن مهران مرکز ثقل ورزش خراسان بود.

به گزارش شهرآرانیوز، والیبال و بسکتبال در مهران و بقیه ورزش‌ها در سعد‌آباد متمرکز بود. این ورزشگاه قلب تپنده ورزش مشهد و استان بود. از درب دور میدان که وارد می‌شدیم، سمت راست سالن کشتی مرحوم صحرایی غوغایی بود. جوانان و نوجوانان در سکو‌های سالن لباس کشتی بر تن می‌کردند و با شور و اشتیاق زیر نظر پهلوان نخودچی و چنگیز عامل و دیگران با هم سرشاخ می‌شدند. از جلو سالن که می‌گذشتیم، به هیئت دوومیدانی می‌رسیدیم که نمادش استاد صابری منظم و با عشق آماده تمرین دوومیدانی بود. همیشه بچه‌های دو‌ومیدانی مانند حسن روحی و جمشید مهریار و بیانی و رسول میری و دیگران پشت دروازه زمین شماره ۲ که چمن خوبی داشت، پابرهنه گل‌کوچک می‌زدند و با آمدن استاد صابری که به فوتبال حساسیت داشت، خودشان را جمع‌وجور می‌کردند.

گاهی پشت دروازه زمین شماره‌یک پهلوان وفادار و گلمکانی و دیگرپهلوانان پابه‌سن‌گذاشته کتشان را می‌کندند و با همان لباس معمولی نرمش می‌کردند و ما هم از دیدنشان لذت می‌بردیم. عباس‌آقا و کلب‌اصغر با نظارت استاد صابری قبل از تمرین پیست خاکی شماره‌یک را آب‌پاشی می‌کردند. دو‌ومیدانی به‌ویژه پرتاب‌ها همیشه پیش از تمرین فوتبال تمام می‌شد. بچه‌های تیم منتخب یکی‌یکی می‌آمدند و آماده تمرین می‌شدند و کار فوتبالمان شروع می‌شد. خیلی وقت‌ها شاهد بودم در کنار تمرینات فوتبال، استاد محمد خادم دو اسطوره کشتی جهان، یعنی امیر‌رضا و رسول را در پیست دو‌ومیدانی و پله‌های کنار جایگاه تمرین می‌داد. آنها که نوجوان بودند، تمرینات سخت و فشرده و تخصصی پدر را با جان می‌خریدند تا درنهایت تاریخ‌ساز شدند.

در اوایل دهه ۶۰ هردو زمین چمن سعدآباد بسیار خوب و مخملی بود و کادر خدماتی با مدیریت جمشید ضیایی زحمت زیادی می‌کشیدند؛ به‌ویژه کلب‌حسن که فقط از جمشید ضیایی دستور می‌گرفت و کلید‌دار مجموعه بود. این همه تلاش با حضور انبوه تماشاگران صورت می‌گرفت که بیشترشان عاشق و صاحب‌نظر بودند و ساعت‌ها قبل و بعد از ما به تجزیه و تحلیل تمرینات و مسابقات می‌پرداختند. رهبران تماشاگران نیز همه عاشق و دل‌سوخته و بی‌ادعا بودند و گاهی هزینه هم می‌کردند. حاجی رحمتی، حسین تکمان، علی مغول، کاظم و حاج‌تقی، حاج‌احمد ابوالفضلی، حسن نارگیل، آقافرمون، حسین نای‌نای، محمد بوقی، عباس‌طلا، قاسم چاقه، محمد اسمی، رضا نقاش، آقارضا بنا، حاجی دلپاک، هادی مباشری و مهندس عباسی و خیلی‌های دیگر از روی سکو‌ها سردمداران طرف‌داران تیم‌ها بودند و بی‌ادعا هرکدام گروهی داشتند و با هم و با بچه‌ها از فوتبال لذت می‌بردند.

نه پولی بود، نه دلالی و نه مدیربرنامه‌ای. همه عاشق بودند. حتی در مسافرت‌ها هم پول جمع می‌کردند و مدیر حساب و کتابشان هم هادی مباشری بود که جوان بود و پرانرژی. فوتبال آن موقع یک هیئت‌فوتبالی داشت که همه فوتبالی بودند و از افراد سیاسی خبری نبود. کمیته داوران ما که بزرگانی، چون نهاوندی، نادری، پژند، اربابی، تهرانی، بیهقی، جاهدی، عادل‌ها، اکبرنژادها و امامی‌ها را یدک می‌کشیدند، یکی از یکی با‌صفاتر بودند. بخشی ترشی‌بادمجان هم با آن قوری و استکان چایی‌اش بین دو نیمه مسابقات محبوبیتی داشت برای خودش و تماشاگران هم با ترشی‌بادمجان گفتن با او حال می‌کردند و او خنده‌های قشنگش را تقدیمشان می‌کرد. در مسابقات که با حضور چندین‌هزار نفر برگزار می‌شد، کنترل جمعیت با تعدادی از افراد هیئت‌فوتبال و با کمک عسگر ترکه انجام می‌شد که آچارفرانسه بود. از جوشکاری و کنترل بلیت بگیر تا تدارکات. یاد آن روز‌ها به خیر که سعدآباد فقط یک ورزشگاه نبود، بلکه محل دوستی‌های ناب و زلال بود؛ دوستی‌هایی که بوی معرفت و یکرنگی می‌داد؛ چیزی که در این دوره و زمانه کالای نایاب شده است!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->